آسمان چشم به دستان تو دارد عباس
چه شباهت که به چشمان تو دارد عباس
خواهری هست که قامت به قیامت دارد
کهکشانی به تمنای تو دارد عباس
و امیری که سپهدار فراز عشق است
چشم های نگرانی به تو دارد عباس
طفل شش فاصله دارد به گلویی زخمی
آسمان تا به زمین نافله دارد عباس
دگر این بار که تاب از بر لشکر بر تافت
پیکری را که چقدر صاعقه دارد عباس
پیش چشمان تو می میرم و دستان تو را
دشت دستان فرات از تو تمنا / عباس
تاب می آورد این بار / بگو کام خیام
تاب پرپرشدنت را که ندارد عباس